|  | Extraordinary Girl | ||
|  
 
 | Monday, September 29, 2003 
 
دیگه نمی تونم تحمل کنم....پاییز شده بابا....هوا صبح ابری بود
 پس کوشی تو؟!!! سه روز و یک ماه مونده تا سه سال هیچ وقت باور نمی کردم که توی سه سال زندگیه ادم این همه اتفاق توش بیفته ولی به خودم میگم: یه شبه زندگیت عوض شد از سه سال چه انتظاری داری امروز نمی خوام باشه...نمیدونم چرا...شاید به خاطر پاییزه سال پیش این موقع هممون افسرده بودیم...ولی هیشکی به روی خودش نمیاورد...آخه داشت نزدیک آذر میشد میدونم که خودش میفهمه که ته دلم چیه ای بابا.... 
 
 |